Rain



....وای ،باران،

              باران

شیشه پنجره را باران شست.

از دل من اما ،

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

 

آسمان سربی رنگ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ،

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران،

         باران،

پر مرغان نگاهم را شست.

دیوار



"آنکه می گوید دوستت دارم ،خنیا گر غمگینی است "... 
 

چند بار تا کنون گفته ایم دوستت دارم ودر دل می دانسته ایم که دروغ است.چند بار تا کنون به چهره ای که دوستت دارم را با تمام وجود از ما باور کرده است نگاه کرده ایم و به حماقتش در دل خندیده ایم و سر خوش شده ایم که حا لا، کسی که فکر می کند من عا شقش هستم ،چه کارهایی که برایمان نمی کند.

آری ،عشق همه کاری را آسان میکند ،او با فریبی که خورده است ،حالا دیگر همه کاری می کند.

چهره هایی را که از شنیدن دوستت دارم دروغین ،غرق در شعف مشوند را ولی،خوب به خاطر بسپارید،بخصوص به چشمهایش با دقت نگاه کنید و تاثیر کلمات خود را در برق نگاهش ببینید...کسی را می شناسم که با یاد آوری یکی از همین نگاهها ،سرش را به دیوار می کوبید....وقتی دلیل این کارش را می پرسیدم گفت:"برای وجدانی که دیر بیدار شود ،راهی جز این نیست"

برای وجدانتان،آخرین راه چاره را نبندید،خوب بخاطر بسپارید ....شاید روزی هم شما به یک دیوار سفت واقعا" احتیاج پیدا کنید.........

 

انتظار


امروز در سایه روشن غروب،در خیابانی قدیمی در اصفهان ،چه قدر دلم گرفته بود.تنها گردش می کردم و دنبال چیزی هم نبودم.همه چیز مثل همیشه عادی بود،شاید فقط دل من بود که حال طبیعی نداشت،اما مطمئنم در نگاه کنجکاو رهگذرانی که مرا می دیدند من هم مثل همه چیز عادی به نظر می رسیدم.احساس سنگینی می کردم و کشیدن بار خودم برایم سخت بود.
آن دورترها،گنبد های آبی و فیروزه ای مسجد ها پیدا بود و در زیر آخرین پرتو های خورشید جلوه ای خاص داشت....یاد خدا افتادم.....دلم می خواست بروم آنجا ،کنار آبی های مساجدوزیر نور آفتاب فریاد بزنم،اما نه،بیشتر دلم می خواست سرم را زیر لحافی می کردم و گریه می کردم.نور خورشید روی گنبد های فیروزه ای ،روی دیوارهای کاه گلی ،روی  درختهای کهنسال چنار وروی سر مردمی که عادی به نظر می رسیدند سر می خورد و دلتنگ ترم می کرد.زندگی کردن در دنیایی که انگار دنیایی نیست وانتظار خوشبختی ...انتظار ملاقات با کسی که خوشبختی را با خود دارد و فکری عجیب...انتظار خوشبختی،انتظار ملاقات با کسی است که نمی شناسیم در ایستگاه شلوغی که هنوز ساخته نشده....