بهار

 

یکی دو روز دیگر پگاه
چو چشم باز می کنی
زمانه زیر و رو
زمینه پر نگار می شود

زمین شکاف می خورد
به دشت سبزه می زند
هر آن چه مانده بود زیر خاک
هر آنچه خفته بود زیر برف
جوان و شسته رفته آشکار می شود

به تاج کوه

ز گرمی نگاه آفتاب
دهان دره ها پر از سرود چشمه سار می شود
بلور برف آب می شود

نسیم هرزه پو
ز روی لاله های کوه
کنار لانه های کبک فراز خارهای هفت رنگ
نفس زنان و خسته می رسد
غریق موج کشتزار می شود

در آسمان
گروه گله های ابر
ز هر کناره می رسد
به هر کرانه می رود
به روی جلگه ها غبار می شود

درین بهار .... آه
چه یادها
جه حرف های ناتمام
دل پر آرزو
جو شاخ بر شکوفه باردار می شود

نگار من
امید نو بهار من
لبی به خنده باز کن
ببین چگونه از گلی
خزان باغ ما بهار می شود


(
سیاوش کسرایی)

این روزها

 

روزهای ترانه های غمگین...

روزهایی که تنها سالخوردن به کوچه های غربت را با خود دارند.....

روزهای دروغ و صد رنگی....

خالی ....خالی از دل سپردنها....

.

.

.

این روزها کارم فقط دوچرخه سواریست....

بی آنکه هدفی داشته باشم، ساعتها رکاب می زنم....

این روزها رها شدن در باد رو بیش از هر چیز دیگری دوست دارم....

.

.

.

روزهای بلند و بی فرجام......

روزهایی که انبوه است از نگفته ها...

روزگار سکوت و تنهایی.....

یک سوال قدیمی


فکر می کنم این یک سوال قدیمیست که "چه کسانی می توانند مسائل بنیادی فلسفی را حل کنند؟".
در این مورد عقاید بسیار متنوع است. احتمالا" انسانی را نمی توان یافت که فلسفه پردازی نکند. لااقل
در زندگی همه ما لحظاتی هست که ما فیلسوف می شویم.اما این فلسفه پردازیها خدمتی به انسانیت انجام نمی دهند.
در مورد برخی شاعران و نویسندگان و یا حتی موسیقیدانان بزرگ هم همینطوراست. کسانی که بین آثارشان و فلسفه تفاوتی قایل نمی شوند.
از نظر من این دیدگاه صحیح نیست. بین فلسفه و شعر یا موسیقی یا داستانهایی که به نوعی در آنها بحثهای فلسفی مطرح و از دید نویسنده حل می شود! تفاوت اساسی وجود دارد. نوشتن اینگونه داستانها یا فیلمنامه ها،تقریبا" یک کار روتین نویسنده های اخیر است. نویسنده هایی که قبل از نوشته شان، می خواهند دیدگاههای فلسفی و البته صحت آنها را به رخ خواننده بکشند!
همچنین فلسفه واقعا" فرا تر از " اندیشیدن شاعرانه" است. یک شاعریا نویسنده معاصر را که چندین شعر، داستان یا نمایشنامه خوب نوشته است و یا یک کارگردان سینما با چند فیلم قابل تامل را هرگز نمی توان با متفکران و فلاسفه بزرگ تاریخ بشری مقایسه کرد.
فلسفه بر خلاف تصور ، علم بسیار مشکلی است. وقتی صحبت از چرا های اساسی هستی می شود و تقریبا" همه چیز مورد سوال قرار می گیرد و وقتی روشهای سنتی و علمی معتبر نیستند ، کار نمی تواند آسان باشد.

به نظر من فقط افرادی معدود،آن هم پس از گذشت زمانی طولانی، و بدون آنکه از اشتباه عاری باشند، می توانند مسائل بنیادی فلسفه را حل کنند....