آیا ما معمای غم انگیزی هستیم؟
ما پیوسته نیازهای تازه برای خود خلق می کنیم و هرگز سیر نمی شویم،اما در عین حال و ظاهرا" فقط ما،به محدودیت خود و از این مهمتر به مرگ خود واقفیم. هر چه فکر میکنم مفهوم این دو خصوصیت که همیشه در من کشمکش ایجاد می کنند را نمی فهمم...
با سیر شدن یک میل ،بلافاصله میل دیگری بوجود می آید و....چرا پول اختراع شده است؟ دقیقا" برای اینکه هرچقدر داشته باشیم باز هم کم است...
ظاهرا" ما با نیازهایی بوجود آمده ایم و متاسفانه می دانیم که به اندازه کافی وقت نداریم.....
آیا این درست است که بگوییم ""مهم نیست که من رنج بکشم، فرو مانم ویا بمیرم؛چون بشریت و جهان ادامه خواهد یافت؟""
نمی دانم....اما من با این سوال حالت کسی را دارم که از لبه تاریکی ، آهسته به اندرون تاریکی ابدی نگاه میکند....