بیگانه

 

تا آن لحظه ندیده بودمش....

گفت: « شاگردتان هستم.»....و من دیدم که نیست.

نمی دانم مشکل اصلی در آن موقع بیگانه بودن او بود یا تردید همیشگی من...

گفتم :«من مدت زیادی نیست که در این شهر ساکنم.»

گفت:«یادتان نیست؟ شما به من ریاضی درس میدادید.»

فکر کردم شاید واقعا یادم رفته است...بله ممکن است بوده باشد و همچنین احتمال این هست که نبوده باشد.... در آن موقعیت با خودم فکر می کردم وقتی نتوانی کسی را بخاطر بیاوری ،بیگانه است....

اگر مسئله اصلی بیگانه بودن بود ، نمی دانم  چرا گذاشتم کنارم سر میز بنشیند.....شاید به این خاطر که در نگاهش چیزی مثل بی پناهی بود،و یا شاید به این خاطر که مهمانی ناخوانده بود با چشمهای درشت میشی و دهانی آن همه کوچک و لبخندی آشنا..یا اصلا شاید به این خاطر که اکنون اینجا بایستم و تمام آلبومهای عکسهای قدیمی را برای پیدا کردن عکسی از کسی که شاید شاگردم بود یا نبود زیر و رو کنم....

کتابش را  روی میز جا گذاشت ..

می خواستم چیزی بگویم...چی؟ نمیدانم...اما قبل از اینکه از درب کافه خارج شود می باید می گفتم،ولی من ایستادم و رفتنش را نگاه کردم ...و بعد که به کتابش که روی میز جا مانده بود نگاه می کردم،نمیدانستم چه باید بکنم....

«سلاخ خانه شماره ۵  ترجمهء علی اصغر بهرامی»....

 

نظرات 3 + ارسال نظر
آمنه چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:50 ب.ظ

عشق بالاست-فراتر از تو-فراتر از من...

فراتر از تمام شاگرد و استادهای بوده یا نبوده...فرقی نمیکند!

چرا اینقدر پایین؟ فراتر از نگاه-فراتر از خیال-فراتر از

تردید-تردیدهای همیشگی... فراتر از تفاوت میان دوست و

بیگانه البته اگر تفاوتی به جای مانده باشد!... فراتر از

زمین...از آسمان!

آری
عشق هدیه ای نمیدهد مگر از گوهر ذات خویش
و هدیه ای نمی پذیرد مگر از گوهر ذات خویش
عشق نه مالک است و نه مملوک
زیرا
عشق برای عشق کافیست.

ز ه ی شنبه 31 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:23 ب.ظ

هدفتون از کلکی که زدید چی بود؟

*مسعود* جادوهای ویندوز جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:20 ق.ظ http://www.massoudx12.blogsky.com/

********************************
دوست خوبم سلام !

جادوهای ویندوز با یه خبر خوش و آپی متفاوت منتظرتونه.

مدتهاست با این اسم آشنایین .

شاید فرصت خوبی باشه تا دوستیای قدیممون و دوباره تجدید کنیم.

«بذر عطوفتی که دیروز با مهرت در دلم کاشتی جوانه ی محبتی است که امروز مرا به تو میخواند

. تنهایی سهم دلهای از یاد رفته است ، مرا یاد کن ای یادت در یاد...! »

********************************

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد