رفیق

 

او مرد آگاهی بود....

بارها به من می گفت که بر نفسش  معرفت یافته و از این بابت خیلی عذاب می کشد.تمامی سختی ها و رنجهایی که در درونش بودند را ناشی از همین اشراف به وضع خودش می دانست.

آدم خوش خلقی بود و روحیه طنز داشت ، اما من می توانستم تردید های شکنجه بار درونش را از پشت چهره اش حس کنم.از فریبندگی های پر زرق و برق تمدن و شهر های پر جمعیت متنفر بود و میگفت که ما آدمها چقدر از اینکه در این زرق و برق های مصنوعی و بی ریشه روز به روز بیشتر غرق می شویم  و احساس حقارت بیشتری نسبت به آنها پیدا می کنیم خوشحالیم....همچون مگسی  که در تار عنکبوت اسیر شده و به چشم خود میبیند که چطور سرنوشت در باره اش تصمیم می گیرد.

عشق و اطمینانش نسبت به نامزدش، بخصوص در مقابل خیانت او که واقعا" زخمی ماندگار برایش بود، واقعا" عمیق بود. خیانت نامزدش را را دست آورد این دنیای بی بند وبار می دانست که دچار ادبار شده است و ارزشهایی این چنین و آنچه روح و زیبایی و عشق مقدس نام دارد در آن مرده است و می پنداشت که تنها معدود افراد احمقی مثل خودش ، آنها را حقیقی و زنده می پندارند...

 کوشش می کرد تا با زندگی اش مصالحه نکند بلکه بر آن تفوق پیدا کند هر چند بعضی وقتها می گفت که "" زندگی جز مصالحه چیز دیگری نیست...""

هم صحبتی با او برایم لذت بخش بود...

 

نظرات 5 + ارسال نظر
سوگل دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:41 ب.ظ http://http:/

سلام
چطوری؟
معلومه که رفیق خیلی خوبی داری.خیلی سخته که آدم بتونه به این مرحله برسه.البته بعضی جاها هم آدم باید احساسات به خرج بده و بد نیست یه کمی غیرتی باشه (لااقل نسبت به نامزدش) و همه چیز رو گردن این دنیای بدبخت نندازه!!!
در ضمن بد نبود اگرلااقل جواب کامنتی که برای سال نو برات داده بودم را میدادی.مثل اینکه دیگه فقط من برات کامنت میذارم اگر دوست نداری منم برات کامنت بذارم بگو.البته من ناراحت نشدم و نمیشم .

bacchus سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:57 ق.ظ http://pink-pride.persianblog.com

او مرد آگاهی بود! یعنی دیگه نیست!؟

آمنه دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:42 ب.ظ

دیدم آن چشمه ی هستی که جهانش خوانند

آن قدر آب کزان دست توان شست نداشت...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:43 ق.ظ

زندگی را نگه دارید
میخواهم پیاده شوم

سوگل سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:24 ب.ظ

سلام.خوبی؟
چرا دیگه چیزی نمی نویسی؟
خرداد داره تموم میشه ها.یه چیزی بنویس.میخوام برات کامنت بذارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد