.....


می گویند در زمانهای قدیم شخصی زندگی می کرده که به راز اکسیر دست یافته بود و براحتی تمام فلزات را طلا  می کرد.شاید او همه تلاشش را می کرد تا همیشه از تواناییش بخوبی استفاده کند.او همیشه فکر میکرد که تنها شخص این عالم است که راز اکسیر را می داند.اما روزی که برای آخرین بار ازآن راز استفاده کرد ،رازی مهمتر از اکسیر را فهمید.زمانی که  پینه دوزفوق العاده حقیر و بد بختی را شناخت که او هم این راز را می دانست. پینه دوز  بر خلاف دیگران از او خواست که درفش پینه دوزیش را از طلا به حالت اولش برگرداند.اما او نمیتوانست . پینه دوز پیر خودش دو باره درفش را به حالت اولش برگرداند.

آیا تا به حال فکر کرده اید کسانی که به نظرمان بد بخت و حقیرند ، چه بسا مانند پینه دوز اباشند؟

من دیروز یکی از آنها را دیدم.......

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:25 ب.ظ http://www.massoudx12.blogsky.com

مسعود دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:28 ب.ظ http://www.massoudx12.blogsky.com

سلام داداش محسن بی معرفت

بالایی نشد حالا ۲ باره

سایتون سنگین شده ٬ چرا دیگه پیشم نمیای ؟

دلم واست تنگ شده و منتظرت می مونم ....

یا حق...

ناشناس سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:40 ب.ظ

من هر روز یکی از آنها را می بینم...با آتش چشمان یخ زده و دستانی پینه بسته.

بیژن فرزند بامداد جمعه 1 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:24 ق.ظ http://naagofteha.blogfa.com

سلام محسن جون عزیز.جالب بود مطلبت.آفرین پسر.آره...آدم های زیادی که به چشم ما یه انسان معمولین توی افکار خودشون و تو دنیای خودشون خیلی کارها می تونن انجام بدن!راستی به من هم سر بزن...آپ دیت کردم...(خاطره ی نمناک).نظرت واسم مهمه!قربان تو عزیز...همین روزها هم یه ای میل مفصل بهت می دم.با اجازت فعلا

بیژن فرزند بامداد شنبه 2 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:00 ق.ظ http://naagofteha.blogfa.com

با سلامی دوباره.من چقدر مزاحمم نه؟اومدم تشکر کنم از اینکه به بلاگم سر زدی و دیگه اینکه رسما دعوتت کنم به خوندن آپ دیت جدیدم با عنوان(مرد گمشده!).راستی لطفا هر موقع که آپ دیت جدیدی انجام دادی به من هم ندا بده.آخه وبلاگ خوندنی به ندرت یافت میشه!(با وضع این وبلاگ های بعضی ها!!!)
کوچیکت:بیژن فرزند بامداد

نرگس سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:03 ق.ظ

پرنده یی کوچک ،

در سرزمینی سوخته از آفتاب

سایه یی می خواهد

با سایبانی از شعر

باید بروم . ....

bacchus پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:55 ق.ظ http://pink-pride.persianblog.com

هرچند خیلی کم اما این جور آدما هنوز هستن...فقط باید دیدشون....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد