آرزو


مدتهاست که در تفکر پر درد خودم سرگردانم.مدتهاست که منتظرم به انتهای فیلمی برسم که خودم نقش اول آنم ومدتهاست که از نقش بودن خسته شده ام.دیگر از تشویق های  تماشاچیان زندگی ام و از اینکه من خوب نقشم را بازی می کنم ، متنفرم.آرزویم اینست که روزی، تفکر پر درد خودم را فریاد بزنم و بگویم که دیگر از در خویش زیستن خسته ام.می خواهم در بیرون از حصار تنهایی ام نفس بکشم و هر گاه زندگی گریبانم را گرفت دیگر از ترس به خلوت نفوذ ناپذیر تنهاییم نخزم....

ومن آن روز را انتظار می کشم.

نظرات 5 + ارسال نظر
شاهزاده پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:50 ب.ظ http://weblog.dezfoul.net/kingsboy

راست می گی
خیلی سخته آدم بخواد تو زندگیش همش نقش بازی کنه
اونقدر غرق نقشهامون شدیم که حتی خودمونم گول می زنیم
گاهی خودمون به واقعیت ایمان داریم
اما از اون فرار می کنیم
امیدوارم خیلی خیلی زود به آرزوت برسی

ناشناس چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 12:05 ق.ظ

گاهی هم نقشی که مجبور به سفارش بقیه بازی کنی بیشتر از همه چیز عذاب آور میشه. .. آرزو میکنم کسی گیر کارگردان بد نیفته.

شمیلا چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:45 ق.ظ http://www.hamsafarekhatereha.persianblog.com

سلام خیلی وبلاگه جالبی دارید مباحث خوبی رو مطرح کردید .موفق باشید

پریدخت پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:34 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام محسن جونم

تفکر پر درد رو رها کن ٬ بذار بره پی ِ بودنش
تو فقط به این فکر کن که خودت رو محبوس ِ هیچ حصاری نکنی حتی حصار تنهایی
رها باش و رها بیاندیش ...

شاد و پیروز باشی .

مسعود یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:20 ق.ظ http://massoudx12.blogsky.com

سلام

خیلی توپ بود

پیش منم بیا آپ کردم

جالبه این یکی ....

منتظرم

مسعود از وب لاگ جادوهای ویندوز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد