رفتن من...



برو که با رفتنت هیچ نمی شود. گیرم پس از دریغ دستانت دستانم یخ بزنند ،گیرم آغوشم از التماس گرمای آغوشت پر شود، گیرم از رفتنت دلم بیش از بیش بگیرد، روزگارم سیاه شود، دیوانگی ام بیداد کند، گیرم با رفتنت زندگی ام تمام شود ولی تو برو با رفتنت هیچ نمی شود....
نظرات 5 + ارسال نظر
ز ه ی پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 02:47 ب.ظ

گیرم که با رفتنم هیچ نشود،من اهل ماندنم.رفتن نمی دانم.

فاطمه جمعه 17 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:04 ب.ظ


زیبا بود.

پریدخت دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:37 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام محسن جونم

رفتن و
رفتن و
رفتن ...
دل به تنهایی سپردن ...

ناشناس پنج‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 12:25 ق.ظ

آره برو بی دغدغه گور بابای باقی ... بیخودی ادعا نکن.

ممنون که نظر دادی.

ونوس جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:48 ب.ظ

گفتی بعضی از نوشته هات خطاب به منه. آیا اینم یکی از هموناست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد