خاطره


خاطرات گذشته را همه ما ، بارها و بارها در ذهن خویش مرور کرده ایم و بدون استثناء ،از آن ،احساس اندوهناک خوشایندی سراسر وجودمان را در بر می گیرد.فکر می کنم همه از تمام خاطراتشان حتی آنهایی که سخت هم بوده اند به  خوبی یاد می کنند. بعضی وقتها که مادر بزرگ از گذشته تعریف می کند و خاطراتش را می گوید ،اگر خوب به چهره اش نگاه کنیم ، می بینیم که واقعا"  تمام وقایع آن موقع را انگار دو باره می بیند ومیشنود .شاید هم مادر بزرگ جوانتر الان هم آنجاست و آن وقایع اتفاق می افتند . کسی چه می داند در مورد خود ما هم، شاید همین الان هم در جایی از این دنیا ، یک بچه کوچک با مادرش بیرون میرود و در کنار مادرش احساس امنیت می کند یا مشق های مدرسه اش را می نویسد و مضطرب امتحان است و یا به یاد کسی در همان نزدیکی ها به نوار داریوش گوش می دهد و......در حالی که خودش الان تنها خاطره آنها را مرور می کند.شاید ما ، الان که اینجاییم ، یک جای دیگری بچه ای که آن هم باز ماییم ، دارد با بچه های کوچه فوتبال بازی می کند و بی خیال از آینده می خندد.

نظرات 2 + ارسال نظر
آرش شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 12:19 ق.ظ http://peyvand.blogsky.com

سلام. ولی من بعضی وقتها خاطره ها اذيتم می کنه . هر چند تجربه ای که خاطره رو آفريده زيبا است . شاد باشی .

زهره شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 03:49 ب.ظ

با آرش موافقم.برای من هم همه خاطرات خوشایند نیستن.بعضی هاشون ناراحتم میکنه و بعضی دیگه شرمنده.کاش می شد با ذهن امروز به گذشته برگشت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد